۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

من و عطیه و نگاشتن در وبلاگ

عصر جمعه مورخ 7/12/88 ساعت 19:36 دقیقه من علی در مشهد
خونه محمد آقا و در حال نگاشتن مطلبی با عطیه خانم در وبلاگ

امروز از اول صبح از خونه عمه به اتفاق علی و مهدی اومدیم خونه محمد اقا و در حال حاضر با عطیه نشستیم و من دارم به عطیه طریقه وبلاگ نویسی را یاد میدم. به عطیه میگم وبلاگ میتونی چیزی مثل دفتر خاطرات با محرمانگی یکمتر باشه. البته این وسط آقا محمد حسین هم هی پارازیت میندازه!!!

عطیه مینگارد:
حضور ذهن ندارم.

شاید سالیان دیگیری بیاید و من و عطیه دوباره کنار هم بیاییم و به یاد آوریم این روزهای خود را. روز شیرینی بود و بر خلاف تمامی عصرهای جمعه امروز حال خوبی داشتیم.
قرار است با علی از اینجا به حرم امام رضا و سپس فرودگاه به قصد عزیمت به تهران برویم. به جای همه شما دوستان نیز به امام رضا سلام میرسونیم.

هیچ نظری موجود نیست: