۱۳۹۴ فروردین ۱۰, دوشنبه

چشم مست یار من

چشم مست یار من میخانه می ریزد بهم
محفل مستانه را رندانه می ریزد بهم
دل پریشان میکند امواج گیسوی نگار
تا که موی آن پری بر شانه می ریزد بهم
قطره اشکی که می غلتد ز چشمانش به ناز
از تاثر مرغ دل را لانه میریزد بهم
ای دل آن نا مهربان گر مهربان گردد به من
از نشاط خاطری دنیا نمی ریزد بهم
خاطر مجموع یاران را به بزم اهل دل
نا سپاسی های آن بیگانه می ریزد بهم
روی آسایش ندیدیم از ریاکاران دهر
عیش ما را سبحه صد دانه می ریزد بهم
نازک است از بس نکویی رشته آرامشم
با نسیم بال یک پروانه می ریزد بهم
 
فیض اله نکویی

خداحافظ 93/ سلام 94


دو سه روز است هر وقت که میخوابم، شبها و ظهرها خواب آشفته میبینم! خواب نهنگ، خواب دریای عمیق ... انشاالله که خیر است
-----------------------------------------------------------------------------
امروز 28 اسفند، روز ماندگاری بود به گمانم برای من.یکساعت خیابان گردی، رانندگی دلپذیر در اتوبانهای تهران که  اینروزها  ظاهرا دارد خلوت تر از گذشته میشود، و گوش دادن به موسیقی، و قدم زدن و فکر کردن و ... عمیق شدن!!!

امروز پرونده 93 را برای خودم بستم. به داشته ها و نداشته هایم فکر کردم، به خواسته و نخواسته هایم، به آروزهایم ...

فکر میکنم 93، سال خوبی بود برای من، بالاخص 3 فصل آخرش بهتر هم بود از جهاتی. همیشه همینطور است، من در بهار در حال تجسس درونی هستم، در بهار میگردم تا مسیرم را پیدا کنم، میانبرهایش را، و راه و روشش را... و این بهار را همیشه سخت میکند. حالا دوباره بهاری دیگر در پیش است ...:)

از خدایم به خاطر سال 93 سپاسگزارم
سال 93 که سلامتی خانواده و دوستان در آن فراهم بود الحمدلله
سال 93 که اوضاع دوستی ها هموارتر و روبراه تر و موثرتر از گذشته بود
سال 93 که اوضاع کاری سخت، ولی بر وفق مراد چرخید
سال 93 که مقاله علی پذیرفته شد و به زودی علی آقای دکتر را خواهیم داشت
سال 93 که به اندک آرزوهای کوچکم در قبال خانواده رسیدم و بابت همانها هم شادی عمیقی در من شکل گرفت
سال 93 که خوشبختی را داشتیم و ...

و اما سلام گرم به 94
امیدوارم 94 هم به سربراهی 93 بچرخد برای ما. نعمت سلامتی هم برا همه فراهم باشد انشاالله

معصومه ساعت 21:30
 28 اسفند 93