دیروز ظهر از خونه مامان اومدیم خونه خودمون.من و علی و یاسی.اولین روز و شب 3 نفری تنها در خانه.
شبش مهمون داشتیم برای شام و من تجربه مهمانی دادن با بچه رو هم بدست آوردم.همونجوری که حدس میزدم خیلی سخت نبود و البته کمکهای علی و همکاری یاسی خانوم تو اینکه خیلی خوب خوابید مزید علت بود.
ولی یاسی شبش تلافی کرد و من و علی رو تا 2 شب بیدار نگه داشت.مساله اینه که خانوم تا 11 شب خوابیده بودن و بعدش دیگه خوابش نمیبرد و من علی هم میخواستیم به زور بخوابونیمش.
البته نکته دیگه هم داشت و اون این بود که خانوم حسابی بغلی شدن و یکسره باید تو بغل باشن تا آروم باشن و مدام هم باید باهاش صحبت کنی و یاسی هم گوش بده.همه اینا رو از مامان جون پروینش داره که مدام باهاش صحبت میکنه و قربون صدقش میره و دختر ما هم که لوووووووسه، عادت کرده.
راستی یاسی امروز 15 روزه شد.
شبش مهمون داشتیم برای شام و من تجربه مهمانی دادن با بچه رو هم بدست آوردم.همونجوری که حدس میزدم خیلی سخت نبود و البته کمکهای علی و همکاری یاسی خانوم تو اینکه خیلی خوب خوابید مزید علت بود.
ولی یاسی شبش تلافی کرد و من و علی رو تا 2 شب بیدار نگه داشت.مساله اینه که خانوم تا 11 شب خوابیده بودن و بعدش دیگه خوابش نمیبرد و من علی هم میخواستیم به زور بخوابونیمش.
البته نکته دیگه هم داشت و اون این بود که خانوم حسابی بغلی شدن و یکسره باید تو بغل باشن تا آروم باشن و مدام هم باید باهاش صحبت کنی و یاسی هم گوش بده.همه اینا رو از مامان جون پروینش داره که مدام باهاش صحبت میکنه و قربون صدقش میره و دختر ما هم که لوووووووسه، عادت کرده.
راستی یاسی امروز 15 روزه شد.