۱۳۹۰ بهمن ۸, شنبه

یاسمین و ده ماهگی

چند وقتی بود میخواستم پیشرفتهای یاسمین رو بنویسم ولی وقت نمیشد.
یاسی خانوم اول به راه افتاد. حدود 7 ماهگی.البته از 5-6 ماهگی هم خودش مینشت و تقریبا زودتر از موعد بود.
از آخرهای 7 ماهگی که دستش رو به مبل و میز تلویزیون و ... میگرفت و راه میرفت اصلا دوست نداشت بشینه و هسچ علاقه ای هم به چهاردست و پا رفتن از خودش نشون نمیداد.ما که از چهاردست و پا رفتنش نا امید شده بودیم ولی الان که تقریبا تازه واره 10 ماهگی شده حسابی چهار دست و پا هم میکنه و شیطونیهاش شروع شده و به همه چی دست میزنه.
البته اینم بگم که حرف گوش کن هم هست. وقتی بهش میگی بشین، میشینه. وقتی یه چیزی میزاره دهنش و بهش میگیم قیخ کن، میده بیرون.
مامان و بابایی و مامان جون و باباجون و خاله و دایی جون و زن دایی و نی نی و دست دسی و بای بای و آقا واینا رو حسابی نشون میده و میشناسه.
غذا که میخوره سرش رو تکون میده و به به میکنه.بابا و ماما میگه.با آهنگهای شاد حسابی قر میده و عکس العمل نشون میده. موقع اذان که میشه میگی یاسی الله اکبر دستش رو میزاره کنار گوشش و مثلا اذان میگه. غذا خوردنش خدا رو شکر خوبه ولی خوابیدنش شبا پیره من رو در میاره و با چشمهای بسته یهو پا میشه میشینه و میخنده. تو خواب هم دوست داره راه بره!
راستی، حسابی به باباییش وابسته هست و من ناراحتم که علی که 2 هفته دیگه میره من با این دختر چه بکنم 2 ماه!

هیچ نظری موجود نیست: