۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

یکشنبه 30 آبان 89

بعضی وقتا زود عصبانی میشم و خیلی زود از کوره در میرم. فک کنم این یکی از خصلتهای اخلاقیم هست.یعنی در برابر بعضی از کارها مثل دروغگوییتی، بی تفاوتی آدما نسبت به اطرافیانشون، بی انصافی و کم محبتی آدمها خیلی زود عصبانی میشم و به معنی واقعی عصبانیتم رو نشون میدم. بعضی وقتا بعدش پشیمون میشم و البته که اکثر اوقات پشیمون نمیشم. نمیدونم این خوبه یا بد.این خوی آدم رو تندخو نشون میده یا نه. ولی آخه واقعا یه وقتایی نمیشه. وقتی یکی تو چشات نگاه میکنه و دروغ واضح میگه، وقتی یکی اینهمه خوبی و محبتی که براش انجام دادی رو نمیبینه و ...
---------------------------------------------------------------------------------------------------
دل کندن آدمها با علاقه و محبت خیلی زیاد به هم خیلی سخته. خیلی از این محبتها و مهربونی ها رو هیچ وقت و تو هیچ مرحله از زندگیت فراموش نمیکنی و همیشه تو یادت میمونه. ولی خوب وقتی نمیشه، یعنی نمیشه دیگه. ای کاش بشه با خاطره های شیرین و خوب و قشنگ تموم شه.... حیفه این همه محبت آخرش با ناله و خاطراتی تلخ به پایان برسه
---------------------------------------------------------------------------------------------------
یه دیوونه یه کاری میکنه، صدتا عاقل از پس درست کردنش بر نمیان. یه وقتایی یکی مثل یه چیزی شبیه جونور میافته تو زندگی آرام و شیرین یک مجموعه خانواده و زندگی میشه عذاب و عذاب و عذاب و همه چیز خیلی راحت از بین میره!
اینجور وقتا نمیدونی از خدا بخوای که نابودش کنه یا بخوای که اصلاحش کنه. عقل آدمیزادی میگه اصلاح پذیر نیست، ولی عظمت خدایی میگه هر چی خودش بخواد میکنه. پس خدایا خودت به کرمت حلش کن.

هیچ نظری موجود نیست: