۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

سه شنبه 11 آبان 89

گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه بدستور می شود
گه جور می شود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود

2 روز بود هوای دل خانواده ما بارانی. البته هوای شهر آفتابی بود، ولی ما هوای باران داشتیم.امروز هوای شهر نیز بارانی بارانی است و میخواهد همچنان ببارد... و خوشا به حال دل ما که امروز به شکر ایزد آفتاب را دوباره تجربه میکند.
گفتنی زیاد است. از مردمان نامرد و اتفاقا ار مردمان مرد.همه بشر دست یک خداییم، یکی اینگونه ایم و یکی آنگونه.یکی بی نام نشان میشود مرد مرد مرد، یکی با نام و نشان میشود نامردترین مردمان.و شاید این داستان زندگی ما انسانها باشد.

همه دنیا بخواد، و تو بگی نه
نخواد و تو بگی آره،تمومه ....

۱ نظر:

khesh khesh گفت...

عالی بود.مخصوصا اولی.
راستی دارم میرم مشهد از خدا چیزی واسه دوقلوها نمیخوای بگیریم؟