تصمیم داشتم یکی دو ساعت مونده به سال تحویل بیام و یه پست بذارم ولی همونجور که حدس میزدم مکان و زمان این اجازه را نداد.
امسال هم مثل هرسال بیرجندو در کنار خانواده مهربان و باصفای علی سال را تحویل کردیم.
دیگه کم کم داره سال تحویل در کنار مامان اینا یادم میره و شاید امسال بیشتر از هر سالی موقع سال تحویل دلم گرفت و هوای گریستن داشتم.
برخلاف تهران و بعضی شهرهای دیگه ما اینجا نه بارندگی داشتیم و نه سردی هوا ولی بازهم مثل همیشه مهمانی رفتن و دید و بازدبد مانع از سفرهای خارج از شهر شد و و تنها با تلاش فراوان یک بار تونستیم تا آبشار گیوک (روستایی که داماد خانواده هادوی در آنجا منزل دارند) برویم و از منظره و آرامش روستا استفاده کنیم.
سال جدید را با جایی برای بودن تمام کردم و سال جدید را نیز با جایی برای بودن آغاز
فکر میکنم امسال قراره سالی متفاوت برای من و علی باشه و شاید اتفاقهای زیادی تو این سال برای ما بیافته
ایشالا که خیره
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
شايد بيش از هرچيز بچه ميتونه زندگي شمارو متفاوت كنه
ارسال یک نظر