۱۳۹۰ شهریور ۷, دوشنبه

اولین سفر یاسمین- سوم شهریور نود

اولین سفر دخترم خدارو شکر به مشهد و بارگاه امام رضا (ع) بود.سفر خوبی بود در مجموع ولی خوب بعضا بداخلاقیهای دختر بعضی جاهاش رو سخت مینمود.
مسر رفت رو با قطار رفتیم و تا ساعت 3:30 صبح خانوم رو در رستوران قطار راه میبردیم و 2-3 تا دوست هم پیدا کرده بود که باهاش بازی میکردند و میخندوندنش.خلاصه بعدش خوابید و 9 صبح بیدار شد و تا 10 که از قطار پیاده شیم یکسره بغل و نق و گریه.
تو مشهد هم حسابی با بقیه غریبی میکرد و هیش کسی طرفش نباید میومد.
روز سوم که روز برگشت بود بهتر شده بود ولی خوب دریغا که دیگه ما باید برمیگشتیم و مسافرت رو به پایان بود.
من و بابایی خیلی نگران هواپیما بودیم که یاسمین تو هواچیما بخوابه و گریه راه نندازه که اگه گریه میکرد دیگه آروم شدنی نبود.قبلش نذاشتیم بخوابه و حتی کمی گرسنه هم نگهش داشتیم تا تو هواپیما شیر خورد تا 20 دقیقه قبل از فرود خواب بود خدا رو شکر.
در کل سفر خوب و خاطره انگیزی بود اولین سفر دخترم.
خدا رو شکر

هیچ نظری موجود نیست: