۱۳۸۹ شهریور ۲۵, پنجشنبه

نمبخواهم سیاسی بنویسم ولی...

فکر میکردم هیچ زمانی در وبلاگم سیاسی ننویسم. یا حتی چیزی که بویی از سیاست هم داشته باشد هیچگاه ننویسم. دوست نداشتم با این نوع نوشتن هم خاطر خودم را مکدر کنم و هم خیلی بیشتر دوستانی که وبلاگ را میخوانند به تفکر سیاسی که از آن متنفرم حداقل در زمان خواندن وبلاگ خودم مجبور.
ولی این بار نمیشود.این بار اهانت به قرآن کریم توسط آنهایی که ادعای تمام روشنفکری های جهان و ادعای تمام آزادی بیان را دارند عذاب آور است. با اینکه من هیچگاه به این ادعاهای پوچ غربی ها اعتقادی نداشته ام، اما اهانت به این واضحی به کتابی که بدترین بدهای مسلمانان جهان هم احترامش را نگه میدارند فراموش نشدنی است. در این روزهایی که اخبار مدام آتش زدن قرآن در 11 سپتامبر توسط یک کشیش خرفت را تکرار میکند، من مدام به این فکر میکنم که میشود مثل زمان ابابیل و ابولهب در حین این کار سنگهایی از آسمان ببارد و ... اینها را به خود قرآن وامیگذاریم
و سیل پاکستان و احساس وظیفه برای کمک به موجوداتی به نام انسان، خواه مسلمان باشند یا نباشد.
دیگر نمیگویم از حرصی که از دست رئیس جمهور منتخب میخوریم و لجبازیهای کودکانه اش حتی با ...

هیچ نظری موجود نیست: