۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

آره. امروز کلا یک روز کاملا لج در آور بود از همه نظر. من که مثلا موندم خونه که یه کم استراحت کنم و اینا، نتیجش این شد که کلی تماس از شرکت داشتم و مشهد که مجبور شدم به هزینه ی کاملا شخصی کلی با موبایلم صحبت کنم برای پیک آسا و بعدش هم سعی کنم با این لپ تاپ داغون علی وصل شم به اینترنت و خیر سرم هم ایمیل چک کنم و هم آن لاین شم و اینا. یعنی چشتون روز بد نبینه. کشتوند ما رو ولی هیچ اتفاقی نیافتاد. کلی هم زنگ زدم و به این علی طفلکی غر زدم.
ولی وجدانا علی آقا دست از این تعصبت به لپت بردار و این ویندوز داغونش رو عوض کن. یعنی الان که دارم مینوسیم اینقد لجی ام که دوست دارم چند تا بزنم رو سر این مونیتور که حالا به خاطر روی گل علی آقل بیخیال میشم.
،در ضمن از دست یکی از دوستان شفیق گرمابه و گلستان هم همینطوری الکی الکی لجی ام و بهش قول دادم حتما ازش یاد کنم که هم بدونه به یادشم و هم لجی بودن خودمان را خالی نموده باشیم.
کلا گویا روز روزه لجی بودن هست که امیدوارم تا پایان شب به خیر بگذرد.
البته در مجموع فک کنم ما زن خونه بشو نیستیم که نیستیم و از صبح یک جاروبرقی هم به این خونه نکشیده ایم و الان هم در فکر آن هستیم که چگونه میتوانیم طبخ شام را دودر کنیم.
تماس فرت.
شاید علی بیاد خونه تبخیرمان کند!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

ايشالا كه علي بياد تبخيرت كنه همه راحت شيم.
حقته علي اون لپ تاپشو بهت نده تا تو كفه همون داغونيش بموني، فقط بزاره از دور نيگا كني از فاصله ي 5 متري!