۱۳۹۲ مرداد ۲۸, دوشنبه

  امروز دوباره آمدم
28 مرداد بعد از روزها دوری
زیاده روی نکردم اگر بگویم تقریبا هر شب قبل از خواب به یاد نوشتن و جایی برای بودن،  بودم!
اما دریغ که انگار زمانهایی دستت به نوشتن میرود که حالی نداری و خوش نیستی.
روزهاست که خودم را با کار بسیار مشغول کرده ام، ولی راضی نیستم. از هیچ چیز راضی نیستم.از کار، از زندگی، از دنیا، ...
مثل آدمی هستم که جامانده است در حسرتها و دل خواستنها...
از این روزهای شلوغ و ناراضی متنفرم.
------------------------------------------------------------------------------------
امروز برای یاسمین چند مهد کودک دیدم. بنظرم از یکی از مهدها خوشم آمده است.امیدارم گزینه خوبی باشد و یاسمین با مهد اخت شود و راحت بپذیرد. شاید کمی زندگی ما که بعد از یاسمین بسیار بینظم شده است کمی سامان بگیرد.
------------------------------------------------------------------------------------
بسیار امیدواریم که علی امسال بتواند دفاع کند از پایان نامه اش و بالاخره دکتر شود و تمام شود برود پی کارش!
من که خسته شده ام خود علی نمیدانم چطور تحمل میکند.
-----------------------------------------------------------------------------------
در دوره های آموزشی با کیفیت و جذابی شرکت کرده ام. مهارتهای سخن گفتن و کسب و کار و مدیریت مشتریان و مدیریت نیروهای تحت فرمان، و روشهای پیشبرد مذاکرات و مدیریت تعارض! اوه اوه
بین خودمان باشد دارم خودم را برای کار در مجموعه ایی متفاوت آماده میکنم.
تا قبل از این فقط هدفم به قول معروف پر و پیمان کردم رزومه ی کاری ام بود. ولی واقعیت اینقدر این دوره ها جذاب و بدرد بخور است که برای من چیزی فراتر از رزومه باشد
-----------------------------------------------------------------------------------